اولین مسافرت خارج استانی با اتوبوس
سلام دختر نازنینم... خیلی وقته پشت کامپیوتر نشستم و دارم کارامو انجام میدم و تو همچنان خوابی... الهی بمیرم که بعد از طی دوشب تب امشب راحت خوابیدی. حتی بیدارت کردم شام بخوری انقدر خوابت می اومد که نخوردی و خوابیدی... منم دیگه الانا میام پیشت ولی قبلش گفتم یه پست جدید بذارم. کارم که انجام نشد لااقل اینجا یه چیزی بنویسم و از عکسات بذارم. عنوان این پست رو اولین مسافرت تو گذاشتم ولی از بس دیر میام اینجا خیلی حرفا برای گفتن دارم... مراسم شب هفت فوت خاله ی مامانی بود و با مامانی برنامه ریزی کردیم بریم کرج و سری هم به خاله خودم هشتگرد بزنیم. موقع رفتن خیلی راحت بود نصف راه رو خواب بودی و نصف دیگه شو بغل مامانی بازی میکردی... ...
نویسنده :
مامان مینا
2:22